خدافظ

این آخرین پست منه

شاید دیگه اصلا سر نزنم اما از اینکه شما اومدینو سر زدین ممنون

خوب امشب همه یا میرن مسجد محل یا پای تلویزیون احیا میگیرن

من که پای تلویزیون میشینم

پریشبم پای تلویزیون احیا گرفتم

وای که چه قدر داغون بودم که از فرط خستگی و بعد این همه شکستن و اشک ریختن خوابم برد

امشبم که دیگه ...

واسه همه دعا کنین از مریضا گرفته تا سالمو تندرستاش

ایشااله که به این شب عزیز همه مشکلات رفع شه

خوب امشب پایان وبلاگمه

اگه مطلب کم داشت یا عیب و ایراد که 100 البته هم داشت به خوبیه خودتون ببخشید من تا اونجایی که میتونستم با وجود اینکه هیچی هم بلد نبودم همون یه ذره مطلبو ریختم توش

گاهی به قسمت نظرات سر میزنم و اگه شد حتما جواب میدم اما حال مطلب ریختنو فعلا ندارم

آرزوی تندرستی و سالمی واسه اونایی که سر زدن و منو با نظراتشون شرمنده کردن

اگه باز امیدی داشتم میام ادامه میدم

اگه نه بدونین ناامید رفتم

همتونو به دست خدا میسپارم ایشالله همتون تو زندگی موفق باشین و هیچ وقت طعم تلخیو نچشیدین

ایشااله اینده خوب و پرباریو داشته باشید

به هر حال کسی وارد زندگیتون میشه اگه دخترین سعی کنین واسش بهترین باشین و پا به پاش

اگه پسرین همیشه قدر طرفتونو بدونین که فقط به خاطر شما پیشتونه و هیچ وقت حتی در بدترین شرایط ترکش نکنین

خوب خداحافظ

یکی بود یکی نبود خودش بود و عشقش نبود . عاشق و معشوق بود ولی عاشق و معشوق نداشت

قطره اشکی چکید به خاک این دنیا رسید دلی شد در سینه انسان پدید

از ازل بودست آن دل بی قرار روی او تا ابد ماند مست نور او

دل نداند این بی قراری و مستی از چیست این همه شوق رسیدن برکیست

میرود اما نمیداند کجا میبرندش اما نمیداند چرا

هرچه می آرد به دست بازهم ناقص است نمیداند کسرش یاد روی اوست

او عشق می خواهد عشقی آتشین تابسوزد هرچه بیرون و درون

آخ عشق چیستی تو اکسیر روح نیستی . بر هر که بیفتد گوشه ای از نور تو

میبرد تا (قاب قوسین او ادنای ) تو

یارب دل پاک و جان اگاهم ده آه شب و گریه سحر گاهم ده

در راه خود اول زخودم بی خود کن بی خود چو شدم به سوی خود راهم ده


پسر : سلام،خوبی؟ مزاحم نیستم؟
دختر: سلام، خواهش می کنم asl plz ؟
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/ نازنین/22

پسر: اِ اِ اِ ، چه اسم قشنگی! اسم مادر بزرگ منم نازنین
دختر: مرسی! شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج کردین؟
دختر: نه، منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT آمریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته‌ی گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی! واقعا از آشناییتون خوشحالم
.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه‌ی تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند!؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند، خیابون...... کوچه...... پلاک......، شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور!؟
دختر: چی؟ وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟ تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده‌ی خونه رو بدی! مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ، عمه ملوک شمائین؟ چرا از اول نگفتین؟ راستش! راستش!
دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده....، آخه می دونین
...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه‌ی منو به آدمای توی چت میدی؟ می دونم به فریده چی بگم
!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین! اگه بفهمه پوستمو میکّنه! عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم
!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا
!
راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر: باشه عمه ملوک! بای


شکسپیر : اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده

دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او تکامل خواهد یافت

دانشجوی آمار : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر
نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است

دانشجوی فیزیک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا
اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است

دانشجوی حسابداری : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش
اعلامیه بدهکار بفرست

دانشجوی ریاضی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن

دانشجوی کامپیوتر : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر
نه بهتر است که دیلیت اش کنی

دانشجوی خوشبین : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد

دانشجوی عجول : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر در مدت زمانی معین بر نگشت فراموشش کن

دانشجوی شکاک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟

دانشجوی صبور : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد

دانشجوی رشته صنایع : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش کن ، اینکار را مرتب تکرار کن


 چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی چقدر سخته که وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه تو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی

 

 

 

 

 

حالا

سلام سلام سلام

زودتر از اینها باید میومدم و یک مطلب مینوشتم اما خوب وقت نبود یا نمی دونم به قول معروف قسمت نبود

امروز 4 فروردینه اول من این ماهه خدارو((ماه مبارک رمضان))به تمام روزه داران تبریک میگم و یادمون باشه که از دعای بیماران در وقت افطار غافل نشیم

و یادی از کسانی که قبلا در بین ما بودن اما الان نیسن ((روح همگیشون شاد))برای سلامتی خانواده مخصوصا بزرگترامون و کسانی که باعث شدن هر گونه کسب امتیازی در زندگی نصیب ما شه

خوب یادم رفت که یک پست باید میذاشتم و تبریک مخصوصی رو از طرف خودم به دوستم محسن داشته باشم اخه کنکور قبول شده وای که وقتی شنیدم چه قدر خوشحال شدم ایشاالله همیشه موفق باشه و........((بابا یه ایشاالله بگوووووووو))

من قسمت نظراتم خراب شده از همینجا تشکرمیکنم از آقا میلاد از اینکه لطف دارن و به وبلاگ سر میزنن و کم و کاستی داشته باشه اطلاع میدن

تشکر از دایی و زن دایی عزیز بابت همه چیز

از آقا مهدی به خاطر اینکه لطف کردن و به وبلاگ سر زدن

از محسنم نه تنها به خاطر سر زدن به وبلاگ بلکه به خاطر همه مهربونیاش و ....((به خدا زبونم از گفتن این همه خوبیاش عاجز))

و از تمام کسانی که با سر زدن به وبلاگ حقیر مارو شرمنده خودشون میکنن.

خوب این پستو تموم میکنم و چون مطلبی نداره که فعلا بزارم ببخشید.الان اینقدرسرم درد میکنه که حد نداره آخه از سر کار اومدم نمی دونم شاید چون به محل کار جدید عادت نکردم........خلاصه باید صبر داد وقت افطار برسه.ما رو هم سر افطار دعا کنین((محتاج دعا))

تا یه روز دیگه و پست دیگه

خدانگهدار


گفتی از عشق و محبت ز تو نیست

راز این دلدادگان مال تو نیست

گفتی از مرحم دردم چه کنم؟

زین سخن دوای دردم بر تو نیست

چه کنم ز این خیالت دل نوا؟

که رهاورد دلت مال تو نیست

گفتی از عشق مگو راز جنون

که قبار این قصه از آن تو نیست

گفتمت دوستی من از آن توست

گفتی این دروغ ها کار تو نیست

گفتمت پس چه کنم با این دل دل داده ام

که سخن از دل معشوق جز تو نیست

گفتی این شبگرد عجایب ره چیست؟

این سخن دلدادگی درد تو نیست

گفتمت پس چه کنم ای با وفا

پس سخن درد من از آن کیست؟


در سکوت این دیار  همچو درویش خیال

گوشه گیرم مثل تو

بی نظر از عشق تو

در عجب ماندم ز تو!

ما که دل گشته شدیم از بطن تو

باز جوییم وصف تو

باز جویم راز تو

افسانه این راز غریب بینواست

که نگوید چارهء درد نیاز

پس بگو از دیوانگان که چرا جوینده اند؟


زهر شیرین   

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانی
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از تست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو هستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند:دل از عشق برگیر
که:نیرنگ است و افسون است و جادو
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد
از آن شادم که در هنگامه درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانیست
وگر عمرم به ناکامی سرآید
ترا دارم که مرگم زندگانیست