برای او

(((بی او هرگز)))

من میخوام واسه همیشه تو رو زیبا بدونم

میخوام به همه دنیا بگم واسه عشقت دیوونم

من میخوام شبا تو رو دعا کنم

واسه خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم

من میخوام همیشه عاشق بمونیم

این نمیشه میدونم حالا معلومه دیوونه کدومیم!

من میخوام کاری کنم او از دلم نره

میخوام اسمتو صدا کنم من نمیذارم خاطره بمیره

من میخوام حرفامو تو کتابا بزنم

واسه داشتن تو یه سری به ابرا بزنم

من میخوام دیگه کسی تو رو نبینه

تو رو میخوام بدون تنها آرزوم همینه

من میخوام شبا بیام کناره چشمای شما

میخوام همه دنیا بدونن عشق من یعنی خود او

من میخوام پیش شما سجده کنم

از عشقت دل نمیکنم عاشق ترینشون منم

من میخوام ستاره رو هدیه بدم

میخوام واست بمیرم حتی اگه بگی من بدم!

من میخوام بخاطرت همه رو رها کنم

واسه داشتن چشمات دلو راهی صحرا ها کنم

من میخوام عکستو بذارم لای دفتر حسابم

شب که چشماتو میبینم باز نمیذاری بخوابم

من میخوام یه بار تو رو عاشق ببینم

رفتی ولی هنوزم تویی گل سینم

من میخوام یه سری به ابرا بزنم

واسه دیدن او دراخر خط یه ضبدر بزنم

من میخوام اسممون تو عاشقا بیفته سرزبون

دیگه هیشکی به اون یکی نگه نا مهربون

من میخوام برگردی دوباره به شهر ما

دوست ندارم اخه بسپارمت دست خدا

من میخوام بکشم رو جدایی یه خط قرمز

روی کتابای شعرم بنویسم بی او هرگز

من میخوام ننویسم واسه تو همیشه نامه

خستت نکنم ولی دوست دارم بدم ادامه

من میخوام تو رو همیشه رویایی کنم

واسه همیشه خاطره ی شب تنهایی کنم

من میخوام خیلی کارا کنم ولی

تو دوسم نداری ولی واسه من همیشه اولی

 


کاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
.

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم

مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود

کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود.

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چه قدر شعر نوشتیم برای باران

غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود

کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود

کاش اسم همه دخترکان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود

.....


 
شب بودو شمع بودو من بودمو غم

شب رفت و شمع سوخت و من موندم و

غم

نظرات 2 + ارسال نظر
داش سعید سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.dashsaeed.com

خیلی عاشقی داداش
به وبلاگ ما هم سر بزن

محسن دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ http://mohsen66.blogsky.com

salam chetory barikala khily webet dare khob mishe afarin lahazate shadi khoda ra setayesh kon . lahazate sakhti khoda ra jostejoo kon . lahazate aramesh khoda ra monajat kon . lahazate dard avar be khoda etemad kon . va dar tamame lahazat khoda ra shokr kon

khob omid waram webet roz be roz behtar beshe felan bay

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد