/New%20Folder%20(3)/عاشق%20دل%20سوخته.jpg)
دید مجنون را یکی صحرا نورد---- در میان ِ بادیه بنشسته فرد
کرده صفحه ریگ وانگشتان قلم---- میزند بااشک خونین این رقم
گفت:ای مجنون شیدا چیست این---- مینویسی نامه بهر کیست این
گفت : مشق ِِ نام ِ لیلی می کنم ---- خاطرِ خود را تسلی می کنم
چون میسر نیست برمن کام او ---- عشق بازی می کنم با نام او
فرق من و پروانه این بود
پروانه پرش سوخت ولی من جگرم
/New%20Folder%20(5)/مخصوص.gif)
عشق یعنی با تو خواندن از جنون ،
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن ،
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در ،
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی تو بران از خود مرا ،
عشق یعنی باز می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو ،
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام،
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دستهایی رو به دوست ،
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
عشق یعنی سروهای سر بلند ،
عشق یعنی خارها هم گل کنند
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،
عشق یعنی سایه بانم من تو را
عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،
عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی آن نخستین حرفها ،
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست ،
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
عشق یعنی تک درختی در کویر ،
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر
عشق یعنی بگذری از هفت خان ،
عشق یعنی آرش و تیر و کمان ....